طوفان
وای که چقدر دیروز روز ترسناکی بود طوفان شده بود تهران شدید دیروز مثل هر روز داشتم با گل پسری بازی می کردیم (اول اینو بگم گل پسری یاد گرفته بگه توپ دلم ضعف میره میگه نوپپپپپپپپپپپپپپ) هی توپ بازی می کردیم یهویی برگشتم سمت اشپزخونه دیدم اسمون سرخ شده داره باد خیلی شدیدی می اد زودی رفتم پنجره ها رو بستم طوفان بدتر میشد اسمون هم دیگه سیاه شده بود سرکوچه درخت توت رو قطع کرد افتاد رو سیم ها و برق ها قطع شد خونه شده بود عین ظلمات صداهای وحشتناک می اومد نمی دونم چی ها بود که می خورد به این ور و اونور وقتی من ترسیدم فکر کنم تو هم ترسیدی خیلی با نگرانی داشتی به پنجره نگاه می کردی از سمت پنجره دورت کردم چون ترسیدم خدایی نکرده شیشه ...
نویسنده :
مامان کیارش و ریحانه
9:26