کیارش جانکیارش جان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
ریحانهریحانه، تا این لحظه: 7 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

کیارش و ریحانه عشقهای من

این روزهای پسرک

پسرک عزیز من بعد از یه سرما خوردگی مزخرفی که یکی دو هفته ای درگیرش بود نمی دونم از کجا دچار یه بیماری دیگه شد یه ویروس لعنتی که افتاده به جون پسرکم این چهار روز اب شد پسرک .... چهارشنبه ای که خاله فافا اومده بود خونمون و مامانی خوشحال بود وسط بگو و بخند یهو دیدیم پسرک هر چی خورده بود بالا آورد بمیرم برای پسری طفلی تا نصفه های شب همش داشت بالا می اورد دیگه شیر هم نمی تونست بخوره بی رمق و بی حال شده بود نصف شب با بابایی بردیمش بیمارستان خانم دکتر مهربون گفت باید سرم بخوری و یه آمپول هم برای تهوعت زد به پاهای کوچولوت ............قربونت برم که کلی گریه کردی  اومدیم خونه و شما یه کم حالت بهتر شد اگرچه چیزی نمی خوردی ولی باز هر از گاهی یه لبخند...
30 بهمن 1392

راه رفتن پسرك

پسرك ممن ديگه راه ميره تازه گي ها ماماني براش از اين كفشهاي سوتي براش خريده وقتي با اونا راه ميره و صداش در مياد يه ذوقي مي كنه كه نگو فقط به خودش نگاه مي كنه يه كم راه ميره بعد وايميسته هي خيره ميشه به اين ور و اونور اون وقته  كه ماماني باز باي برت داره تو بغلش و با هم ديگه راه بريم گاز گرفتن هات هم كه خيلي زياد شده هر كي رو مي بيني حمله مي كني بهش تا يه گاز نگيري ولش نمي كني ديشب صورت بابابيي رو همچين گاز گرفتي جيغ مي زد بيا و ببين دلم خنك شد پسرك خخخخخخخخخخخخخخخ بعدا ميام دوباره برات مي نويسم عزيزماماني امروز تو ني ني سايت خاله الهام يه خبر از يكي از بچه ها گذاشته بود كه فرشته كوچولو پر كشيده بود پيش خدا خيلي دل ماماني گرفت ...
30 بهمن 1392

نهمین دندان کیارش

سلام بر گل پسر مامانی بالاخره بعد از کلی اذیتی که شدی جونه دندون نهمت هم سر و کله اش پیدا شد چهارشنبه شب بود که مامانی انگشتشو داد دهن شما تا گاز بگیری و یه کم تسکسن درد دندونت بشه که دید بعععلللههههه یکی از دندونهای خوشگلت (دندون اسیاب بالایی )‌جوونه زده و مامانی چقدر خوشحال شد که شما یه نفس راحت می کشی  و اذیت دندونت کمتر میشه اما کمتر نشد که هیچ پنج شنبه و جمعه کلا تب داشتی اشتهات و هم از دست داده بودی و هیچی نمی خوردی ولی از دیشب یه کم بهتر شدی ........... صبح هم خیلی خواب الود بودی که اوردمت مهد به سارا جون هم سپردم که امروز بیشتر مراقبت باشه کیف جدیدی هم که مامانی برات خریده بود رو برداشتی امروز یه کیف ابی قشنگ .......... هوا ...
30 بهمن 1392

باز هم عکس

بالاخره بعد از اینکه بلوگفا جان دچار مشکل شد دیگه اومدیم این وبلاگ پسری و عکسهای خوشگلت رو اینجا گذاشتم ایشاا... خاله جون ها هم ببین و خوششون بیاد ...
20 بهمن 1392

قدمهای کیارش جان

هوووووررررررررررررراااااااااااااااااا بالاخره پسرم تونست پنج قدم برداشت ...... خدایا شکرت این گل پسرما داره اروم اروم راه میفته خیلی شیرین وخوردنی شده این روزها با اینکه خیلی شیطون و شلوغ شده ولی با این حال خواستنی شده خدیایا شکرت به حاطر این همه نعمتها ی قشنگی که دور و برمون هست بخصوص این گل پسر ما
20 مهر 1392

کیارش در استانه یک سالگی

کیارش عشق من داره یه ساله میشه درست 8 روزه دیگه فرشته مامانی یه سالش تموم میشه خدایا چه زود گذشت با همه خاطرات خوب و بد با همه خستگی ها و همه خوشی ها چقدر برای من این روزها با هیجان و بعضی مواقع با سختی گذشت ولی شکر خدایا به سلامتی گذشت شبهایی که کیارش عزیزم تب داشت شب هایی که درد می کشید چقدر سخت می گذشت چقدر مریضی بچه برای یه مادر سخته روح ادم افسرده میشه ووقتی بچه عزیزتر از جانت مریضه چقدر خاطرات خوبی داشتیم اوئلین بار که کیارش دندون در اورد اولین واکسنش تست غبالگری ..... اولین بار که سرما خورد و از دماغش فین اومد .... اولین بار که خودم قنداغش کردم موقعی که دیگه قنداقش نگردمو و هر روز داشتم بزرگ شدنشو می دیدم وقتی موهای ...
31 شهريور 1392