یه یادداشت برا ی کیارش
دیشب نم یدونم چرا یهویی یاد معلم های دبستانم افتادم
اما به غیر از سه تا اسم اون دو تای دیگه یادم نمی اومد
گفتم مامانت با این حافظه ضعیف تو هم بزرگ بشی اسم مربی های مهدت رو یادش میره برا یهمین گفتم اینجا یه یادداشت کوچیک برات بنویسم تا بزرگ شدی بخونی
اولین روزی که رفتی مهد کودک 26 فروردین 1392 بود
مهد کودک شقایق ،،،اونموقع مربی تون مریم جون بود و سارا
مریم بعد از یکی دو ماه که با خانم شقاقی مدیر مهد مشکل داشت رفت از اونجا و موند سارا و مستانه جون هم اومد کمکش تو مستانه رو خیلی دوست داشتی اونم تو رو خیلی دوست داشت البته سارا هم چون بچه بی ازاری بودی دوستت داشت این بین مستانه رفت کلاس نوپا و هنگامه جون اومد کمکش
بعد ش هنگامه هم رفت کلاس بالاتر و ارزو خانم اومد کمک سارا جون
ای بین هم یه مدت کوتاهی فاطی جون که مربی پیش دبستانی ها بود اومد و جاشو ب سارا عوض کرد
اما دوباره سارا جون برگشت پیش شما تو مهد شقایق بودی تا مرداد ماه که فکر کنم 8 مرداد بود گوشتو عمل کردی و بعدش رفتی دو ماه اردبیل و مهد نرفتی
بعد از برگششت از اردبیل مهد نزدیک خونه تو خیابون مرتضوی مهد کودک شکوفه بود گذاشتمت
مربی اولت سمیرا جان بود که یه دو هفته ای میشه از اونجا رفت و الان محبوبه جون مربیته
مربی خوبیه
یادم رفت بگم مهد شقایق نزدیک محل کار قبلی مامان یعن یکریم خان بود ولی الان که مامان اومده پارک وی تو میری خیابون رودکی تقاطع مرتضوی مهد
وای چقدر مربی عوض کردی پسرک
اینا نشون میده که مهد ها ی ما چقدر ضعف داره