کیارش و دکتر کیارش
بالاخره از اون چیزی که می ترسیدم سرم اومد پسرک نازنینم فردا قراره بره برای عمل گوشش
چند روز پیش بر خلاف اوون چیزی که فکر می کردم گوشات خوب شده برای چکاب ساده رفتیم پیش دکتر کیارش
همون جور که شنیده بودم دکتر خیلی ماهر و با حوصله ای بود وقتی معاینه کرد گفت که خیلی اوضاع خرابه و باید هر چه سریعتر هم لوزه ات و هم گوشت و البته سینوسهات باید تخلیه بشه
بعداز کلی عکس و نوار گوش و اسکن که بمیرم چقدر اذیت شدی قرار بر این شد ازمایش ازت بگیریم و بریم برای عمل
تو ازمایشت هم کم خونی داشتی که دکتر گفت ارثیه حالا نمی دونم از من بهت رسیده یا از بابایی
دیروز هم برای فردا 7 صبح برات وقت گرفتیم امید وارم که عملت راحت باشه و اذیت نشی
بابایی خیلی استرس داره
راستی خاله مهربون و مادر بزرگ اومدن ازت مراقبت کنن
خدا رو شکر می کنم که خواهر به این خوبی دارم هیچ وقت منو تنها نمی ذاره
چند شب هم هست خیلی بی قراری می کنی نم یدونم دهنت زخمه یا از اون اسکن ترسیدی خیلی گریه می کنی نصف شبها
برات بهترین ها رو می خوام پسرک عزیزم
راستی یه معضل دیگه برام پیدا شد پرستار
بابایی گیر داده که دیگه مهد بی مهد
حالا این وسط پرستار از کجا گیر بیارم نمیدونم